هفته نامه مأمن/لیلا اکبرآبادی: زندگی اجتماعی انسان تحت حاکمیت قواعد و هنجارهای اجتماعی است. اگر ما از قواعدی که انواع رفتار را در زمینههای معینی بهعنوان رفتارهای مناسب و رفتارهای دیگری را بهعنوان رفتارهای نامناسب تعریف میکنند، پیروی نمیکردیم، فعالیتهایمان دستخوش هرجومرج میگردید. از سوی دیگر زندگی اجتماعی انسان با پدیدههای اجتماعی نمود مییابد. پدیدههای اجتماعی در واقع واقعیتهایی هستند که جزء ذاتی زندگی اجتماعی بشر هستند. حال اگر برخی از این پدیدهها در وضعیتی قرار گیرند که از سوی جامعه، منفی تلقی شوند، ممکن است که در حیات مطلوب اجتماعی اثر نامناسب گذارده و یا آن را تهدید نمایند. اما باید دانست که تلقی منفی از یک پدیده اجتماعی در همه جوامع یکسان نیست و شاید معدودی از این پدیدهها را بتوان یافت که وجود آنها در تمام یا اغلب جوامع همراه با تلقی منفی باشد. همچنین در یک جامعه خاص نیز تشخیص مثبت یا منفی بودن یک پدیده در میان گروهها یا افراد مختلف، لزوماً یکسان نمیباشد. در این میان تلقی رهبران سیاسی جامعه، فراتر از یک تلقی فردی بوده و به مقدار زیادی در روند حیات جامعه تأثیر دارد.
اعتیاد به مواد مخدر یکی از مسائل مبتلا به امروز جهان است. پدیدهای است که بیشازپیش نسل امروزوفردا را تهدید به نابودی میکند و این امر تقریباً درد جدیدی است، روزی نیست که سمینارها و کنفرانسهایی با شرکت عدهای صاحبنظران دنیا در زمینههای جرمشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی و… تشکیل نگردد و در پی ازبینبردن این درد بیدرمان نباشند. ولی ازآنجاکه در فکر شناخت زمینههای اعتیاد بر نمیآیند غالباً طرق درمان پیشنهادی آنان نیز چاره درد نمیکند. این است که میبینیم هر روز بر تعداد معتادین چه در ایران و چه در جهان افزوده میگردد.
بیان مسئله
مصرف مواد مخدر همچون خشخاش، هروئین، تریاک، ماریجوانا و … تا حدودی بهتر از دیگر انواع انحرافات نشان میدهد که تا چه حدی هر جامعه، برحسب زمان، مکان، جنس، سن، قوم، قبیله و طبقه مسائل جامعه را تعریف و ارزشگذاری میکند.
امروزه مصرف این مواد و امثال آن، آثار مخرب اعتیاد و قاچاق انواع مواد مخدر بر ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جوامع آسیب رسانده و نهتنها بهصورت یک تهدید ملی بلکه فراتر از مرزهای ملی بهصورت یک مسئله پیچیده جهانی درآمده که شعاع مضرات و اثرات زیانبار آن گریبانگیر کشورهای بیشماری شده است که شدت و وسعت این بحران که از گذشتههای دور بر جامعه جهانی سایر افکنده به حدی که علاوه بر مسئوولین کشورهای توجه بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان مسائل علوم اجتماعی را نیز به خود معطوف نموده و علیرغم رویکردهای جامع و تمهیدات اتخاذ شده در حل و کاهش این معضل در سطح ملی، منطقهای و جهانی، هر روز عملاً شاهد وخامت بیشتر اوضاع و تشدید این مسئله مهم هستیم.
اما اینکه چرا و چگونه اعتیاد بر مواد مخدر بهعنوان مسئله تلقی میشود، بیشتر مربوط به نظر افراد و تجربه شخصی آنان است. چرا که در سالهای اخیر تعداد فزایندهای از مردم عام شهرها طرز تلقی باورهایی را پذیرفتهاند و معتقد شدهاند که این قوانین هستند که مواد مخدر را خطرناک جلوه میدهند و در نتیجه مسائل مربوطه را نیز پدید میآورند. بااینوجود در جامعه ما بسیاری از مواد مسئلهساز تلقی میشوند؛ زیرا که اغلب آنها افراد را ناکار میسازند و توانائی آنان را برای ساماندهی امور خویش، اداره زندگی شخصی و خانوادگی دچار اختلال میکنند.
و این مسئله بدان علت است که با مصرف این مواد، فرد معتاد حرمت ارزشهای اخلاقی و جر هنجارهای جامعوی را پاس ندارند و در نتیجه قوانین را زیر پا گذارند و با پرخاش موجبات آزار دیگران را فراهم آورده و در نهایت دست به جرایم و جنایات آشکار یا پنهان مالی یا جانی بزنند.
اگر این واقعیت را بپذیریم که انسان موجودی است اجتماعی و ساخته پرداخته بنیادهای فرهنگی، اقتصادی و روابط و مناسبات اجتماعی جامعهای که در آن پرورشیافته پس ناچار باید این به این حقیقت که پدیدههای ناهنجاری همچون، دزدی، روسپیگری، اعتیاد و … نیز ناشی از مناسبات و روابط حاکم در درون یک جامعه است. بهاینترتیب مشخص میشود که اعتیاد نه یک بیماری شخصی. بلکه یک عارضه اجتماعی است. به عبارت دیگر باید در کنار مسائل تاریخی و سیاسی گرایش به اعتیاد ـ که البته از اهمیت ویژهای برخوردار است ـ به جنبههای اجتماعی و فرهنگی آن نیز توجه کافی مبذول نمائیم و سادهانگاری مسئله را تنها در روابط با معتاد و خصوصیات شخصی و روانی آن ملاحظه کنیم. چرا که اعتیاد یک مشکل اجتماعی است و باید در عمق جامعه ریشهیابی شود.
معمولاً واکنش اجتماعی مردم در مورد مصرف مواد مخدر در طول قرون متفاوت بوده و متأسفانه باید به این حقیقت تلخ اعتراف نمود که اعتیاد را بیشتر یک مسئله شخصی و فردی میدانند نه اجتماعی و این در حالی است که اعتیاد یک مسئله اجتماعی است و نه شخصی. ما هنوز هم در دورهای هستیم که تصویر یک «معتاد محکوم است»، «معتاد مظنون است» و … در جامعه ما بدون اینکه بیان کرده باشند رواج دارد تا شاید بتوان از شیوع آن جلوگیری کرد و اجرای قوانین را تشدید نمود اگر امروز، نسل جوان دیگر به شعارهای ضد اعتیاد اعتقادی ندارند بدین سبب است که انواع جدید از مواد فراوری شده مخدر در اختیار آنان قرار میگیرد.
بنابراین، مسئله گرایش جوانان به مواد مخدر از این نظر اهمیت دارد که پارهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و فرهنگی، در زمینههای آماده فرد را به سمت اعتیاد سوق میدهند. به بیان دیگر «معتادشدن» ارثی نیست؛ بلکه مجموعهای از شرایط فوق که دارای ریشههای متفاوتی هستند، زمینهساز اعتیاد میشوند. در هیچ موردی کنش اعتیاد از نسل پیشین به نسل پسین به میراث نمیرسد؛ بلکه تنها گرایش بدان است که میتواند جنبه ارثی داشته باشد. بدینسان است که افراد تحتتأثیر انگیزههای جرمزای جامعه در معرض جرم قرار میگیرند.
در نتیجه ازآنجاکه شخصیت فرد معتاد محصول کارکردهای زیستی ـ جامعوی است. اهمیت طرح و پرداختن به این مسئله که چرا جوانان به سمت اعتیاد کشیده میشوند و نقش عوامل اقتصادی و اجتماعی در این میان به روشنی هویدا میشود.
دیدگاههای نظری
جامعهشناسان برای فهم عمل انحرافات به عوامل اجتماعی و فرهنگی شکلدهنده رفتار انسان توجه دارند و در تبینهای جامعهشناختی خود بر ساخت اجتماعی الگوهای کنش متقابل فرد و دیگر اعضاء جامعه تکیه کرده، بر موارد زیر اشاره میکنند:
۱) جامعه پذیری ناقص
بر اساس این نظر اگر فردی بهدرستی اجتماعی نشده باشد، هنجارهای فرهنگی را در شخصیت خود عجین نمیسازد و به همین سبب نمیتواند میان رفتار شایسته و ناشایسته تمایز بگذارد.
۲) انحراف آموختنی است
جامعهشناسان معتقدند که بسیاری از رفتارهای انحرافی، اکتسابی و قابلانتقال از شخص به شخص دیگری است.
۳) نارسائیهای فرهنگی و ساختار اجتماعی
هر جامعه نهتنها هدفهای پذیرفتهشده فرهنگی دارد؛ بلکه وسایل پذیرفته شده را نیز برای نیل به این هدفها در اختیار دارد. هرگاه به عللی این وسایل در اختیار فرد گذاشته نشود احتمال میرود، منحرف گردد.
مهمترین نظریات انحرافات
۱- نظریه بیهنجاری
بیهنجاری حاصل وضعیت آشفتهای است که هنجارها از بین رفته و یا در تضاد قرار گرفتهاند. جوامعی که در آنها بیهنجاری به شکل وسیع وجود داشته باشد، ازآنجاییکه اعضای آن جامعه برای رسیدن به مقاصد مشترک، خطوط راهنما در اختیار ندارند و احساس جدایی و بیجهتی میکنند، در خط تلاش قرار میگیرند.
هنگامی که فرد دچار حالت «آنومیک» میشود، وابستگی و احساس تعلق خود را به گروه از دست میدهد، هنجارهای گروهی را بهعنوان سرمشق نمیپذیرد و از آنها میگریزد و برای مدتی در بیهنجاری یا دقیقتر در کم هنجاری و یا کژ هنجاری به سر میبرد. زیرا هنجار مطلوبی نمییابد تا جایگزین هنجارهای پیشین سازد.
برای اطمینان البته تمام هنجارها را از دست نمیدهد؛ ولی خودش را کنار میکشد و کمتر خود را با دیگران همنوا و همسان مییابد. (شیخاوندی، ۱۳).
جامعهشناسی به نام «م. مک آیور» آنومی را بدینسان تعریف کرده است: آنومی عبارت از حالت ذهنی کسی است که به اخلاقیات حاکم و خاستگاه آن پشت پا زده، دیگر اقتصادی به جمع جامعه خویش ندارد و خود را مجبور به تبعیت و پیروی از آنهانمیبیند. انسان آنومیک، از نظر ذهنی کنترل میشود و به تمایلات خود میپردازد و مسئولیت هیچچیز و هیچکس را نمیپذیرد. (شیخاوندی، ۱۳)،
۲- نظریه تضاد:
نظریه تضاد نیز مانند نظریه انحراف بر عواقب شخصی و اجتماعی و تمرکز ثروت و قدرت در دست عدهای معدود تکیه میکند. نقطه عطف عمده این نظریه آن است که گروههای قدرتمند جامعه علایق مشترک اقتصادی و سیاسی دارند و اکثر برگزیدگان قدرت، از قدرت سیاسی خود برای تدوین و اجرای معیارهای قانونی حامی منابع خود استفاده یا در واقع سوءاستفاده میکنند. طرفداران این نظریه تا حدی تبیینهای متفاوتی را درباره چرایی بروز موقعیت موردبحث در جوامع جدید عنوان میکنند.
۳- نظریه پیوند افتراقی
نظریه «اروین ساترلند» تحت عنوان پیوند بر این نکته دلالت دارد که فرایند یادگیری رفتار مجرمانه بهوسیله دوستان فرد مجرم تعیین میشود. چهار گام زیر فرایند نظریه پیوند افتراق را بهاختصار نشان میدهد:
۱- رفتار تبهکارانه:
مانند دیگر رفتارهای معمولی در اثر کنش متقابل با دیگران، بهویژه گروه دوستان آموخته میشود.
۲- فراگیرید رفتار مجرمانه:
که مستلزم یادگیری تکنیکهای ارتکاب جرم و انگیزهها و گرایشهای مناسب برای بزهکاری است.
۳- انسان بدان سبب مجرم میشود که فراوانی امکانات قانون شکنی بر محدودیتهای نامساعد آن بچربد. از این رو اگر ارزشهای یک نفر و ارزشهای افرادی که بر او تأثیر شدید دارند، به جای حمایت کنند احتمالاً آن شخص مجرم خواهد شد.
۴- پیوندهای تبهکارانه یک شخص میتواند از جنبههای خاص همچون فراوانی، طول مدت و شدت این تماسها متفاوت باشد و در تعیین تأثیر این پیوندها برشخص به ما کمک کند.
نظریه پیوند افتراقی را میتوان به انواع متحده جرم و بزهکاری نسبت داد. مثلاً برخی از شواهد تبیین آن است که عدهای از جوانان شهری ممکن است برای نشاندادن صفات کله شرقی و جرئت حادثهجویی که برای آنان بسیار ارزشمند است به مخدر روی بیاورند ظاهراً صرف هروئین یک جوان را در چشم همگنانش کسی میسازد. (فلدمن، ۱۹۶۸) ازاینرو شخص با موقعیت مساعدی برای استفاده بیشتر از مواد مخدر روبرو میشود.
۴- نظریه برچسب (انگ زنی)
این تئوری را گاهی نگرش (رویکرد) واکنش جامعتی به انحرافات نیز مینامند. تئوری انگزنی با تأکید روی مسئله کلیدی مربوط به نحوهی تکوین حرف انحرافی درباره ریشهها و خاستگاه انحراف اولیه و تفاوت نرخ انحراف برحسب گروهها مسکوت است. بااینوجود این نظریه، نوعی کنش متقابل نمادین است و چون در محدوده سنت نظری قرار میگیرد، عمدتاً از طرفی چشمانداز آن با کنش متقابل بین منحرفان و سازشکاران سروکار پیدا میکند و از سوی دیگر با مفاهیمی که اعضای سازمان یا گروه از اعمال و یا عکسالعملهای دیگران میگیرند سروکار دارد. این نظریه تأکید میکند که نفس رفتار، منحرفان را از غیر منحرفان متمایز میسازد؛ بلکه اعمال اعضای سازشکار جامعه است که این تمایز را فراهم میسازد. این اعضا برخی از رفتارهای انحرافی را تفسیر کرده، برچسب انحرافی را به افراد نسبت میدهد.
برچسب خوردگان، جنایتکاران، بزهکاران، معتادان به مواد مخدر، الکلیست ها، روسپیان و بیماران روانی را شامل میشود.
۵- نظریه ناهماهنگی
از دیدگاه نظریه ناهماهنگی، در سازمان اجتماعی وجود گسترده اعتیاد در برخی نقاط جامعه ناشی از مشخصات سازمان اجتماعی است. مصرف این مواد در برخی از بخشهای جامعه تشویق میشود و امکان دسترسی به آن فراهم است.
طرفداران این نظریه در این حالت جامعه را ناهماهنگ میدانند زیرا بخشی از مردم قادر به درک و جذب هدفهای جامعه نیستند و یا نمیتوانند با وصول به هدفهای مطلوب اجتماعی احساس رضایت و کفایت کنند در نتیجه به الکل و سایر مواد مخدر روی میآورند تا رضایتی که نتوانستهاند در رابطه به هدفهای جامعه کسب کنند از طریق دیگر به دست آورند. طرفداران این نظریه از جهات دیگری نیز جامعه را ناهماهنگ میدانند. در این حالت هنجارهای غالب اجتماعی مربوط به منع مواد مخدر قادر به تنظیم و نظارت بر مصرف این مواد نیست و از قدرت و نفوذ هنجارهای اجتماعی که مانع مصرف مواد مخدر هستند، نظیر سایر هنجارها به هنگام تغییرات اجتماعی کاسته میشود. از سوی دیگر طرفداران نظریه ناهماهنگی معتقدند که اگر جامعه قادر به جلوگیری از مصرف این مواد با تهیه و توزیع آن نباشد، دچار ناهماهنگی میشود.
۶- نظریه انحراف از هنجارها
این نظریه مصرف مواد مخدر را انحراف از هنجارهای جامعه میداند. در اذهان مردم عادی، مصرفکننده این مواد کسی است که احساس مسئولیت نمیکند و به چیزی جز ارضای اعتیاد در خود نمیاندیشد و همسالان یا افراد بدخواه باعث انحراف او شدهاند. مجریان قانون بیشترین نظر را دارند که اعتیاد مانند امراض مسری است که از افراد معتاد به دیگران سرایت میکند. جامعهشناسان این نظر را نسبتاً خام میدانند و میگویند معتاد کسی است که هنجارهای غالب جامعه را نپذیرفته و درک نکرده است و همانطور که «مرتون» میگوید، هنجارهای غالب را طرد کرده است.
علل اعتیاد از نظر فریمان و اسکات
فریمان و اسکات معتقد هستند که هر چه درباره صفات شخصیتی معتادان مطالعه کنیم به ریشه یا علت اعتیاد نزدیک نخواهیم شد. بیشتر تحقیقات امروزه متوجه راههایی است که شخص با این مواد آشنا میشود و کشف طرقی است که به اعتیاد میانجامد. آنها میگویند برخلاف نظر همگانی شخص از طریق تماس یا فرستنده مواد، معتاد نمیشود؛ بلکه از طریق گروههای غیررسمی نظیر میمانیها، از طریق همسالان و نیز ارتباط با کسانی که در رابطه مستقیم با این مواد هستند.
علل اعتیاد از نظر «فایت استون»
وی از دسته دیگری از معتادان سخن میگوید که به دلیل ارضای جسمی آن را انتخاب میکنند و به مراحل مختلف اعتیاد اشاره میکند:
- دسته اول کسانی هستند که فقط در جستجوی کمی لذت و یا نشاط آن را مصرف میکنند و در آغاز دچار عکسالعمل بدنی ناشی از قطع مواد نمیشوند.
- دسته دوم کسانی هستند که به دلیل آزردگی خاطر آنقدر مواد مصرف میکنند که رنج و ناراحتی خود را فراموش کنند؛ اما هنوز بهصورت مصرفکننده منظم درنیامدهاند.
- دسته سوم کسانی هستند که به طور منظم مواد را مصرف میکنند و آنقدر مواد ذخیره میکنند که در صورت قطع ارتباط با فروشنده خیالشان آسوده باشد و معمولاً از منابع مختلف مواد را تهیه میکنند. این دسته، مصرفکننده دائمی هستند و سلامت آنها شدیداً لطمه خورده و قادر به انجام وظایف شغلی خود نیستند و پس از مدتی شغل خود را از دست میدهند.
دیاگرام علی تحقیق