مهسا سیفی (فعال اجتماعی): امنیت دارای معانی و مفاهیم متعددی است و هر کس به اندازه فهم و شعورش برداشتی خاص از امنیت دارد، این موضوع میتواند باعث تشتت و هرج و مرج شود و به این لحاظ مردمان در طول دوران حیات اقدام به ایجاد فهم مشترک از این پدیده در قالب مکاتب فکری و عقیدتی کردهاند. اسلام به عنوان آخرین دینی آسمانی امنیت را یکی از نعمات الهی می داند که فقدان آن حیات را با مشکل همراه خواهد کرد. در حوزه امنیت تا به حال مکتب فکری رئالیستها، لیبرالها و گپنهاک در جهان طرح شده است و در کشور ما نیز امام خمینی(ره) دیدگاه خاصی از این موضوع ارائه کرده است.
یکی از مشکلات امروزه ما عدم درک درست از امنیت است و بعضاً خبرنگاران و اصحاب رسانه را با تعابیری چون اقدام علیه امنیت ملی، تشویش اذهان عمومی، تبیلغ علیه نظام و… مورد لطف و مرحمت خود قرار میدهیم که با هیچ یک از مکاتب فکری قابل تبیین نیست. برای این منظور لازم میدانم ابتدا نگاهی به موضوع امنیتی سازی داشته و در ادامه دیدگاه امام علی در برخورد با منتقدین را تبیین کنم.
اهمیت این موضوع از این جهت است که در حال حاضر مسئولین کوچک و رده پائین برای حفظ خود و جلوگیری از طرح انتقاد، با شکایت از خبرنگاران هر مسالهای را امنیتی سازی کرده و باعث ایجاد هزینه برای جامعه و رسیدن به اهداف و مطامع شخصی میشوند.
امنیتی سازی به چه معناست؟
امنیتیسازی (Securitization) یک نظریه نسبتاً جدید در دانش روابط بینالملل محسوب میشود. قائلان به این نظریه معتقدند که کشورهای رقیب میتوانند با استفاده از ابزارهای زبانی رقبای خود را بهعنوان یک تهدید امنیتی وانمود کنند. در حالی که در واقعیت ممکن است چنین نباشد.
بنمایه نظریه امنیتیسازی این است که امنیت بیش از آنکه یک مفهوم عینی باشد یک مفهوم ذهنی است و به همین دلیل دولتهای رقیب و متخاصم میتوانند با استفاده از ابزارهای زبانی و تبلیغاتی برای وانمود کردن رقیب خود بهعنوان یک تهدید برای امنیت استفاده کنند.
به همین دلیل هم هست که یک کشور، هر اندازه به حقانیت و مفید بودن اقدامات خود برای امنیت جهانی معتقد باشد وقتی در بازی امنیتیسازی قرار میگیرد باید از تمام ابزارهای خود برای مقابله با تبلیغات رقبا برای رفع امنیتیسازی خود استفاده کند.
این موضوع در مکتب کپنهاک طرح شده است. مهمترین بحث مکتب کپنهاگ نظریهی امنیتی ساختن میباشد که بیشتر بر پایه معرفتشناسی سازهانگاری و واقعگرایانه قرارگرفته است. امنیتی ساختن به معنای خروج پدیدهها از حوزه «سیاست عادی» یا «سیاستهای عمومی» و واردکردن آنها به حوزهی امنیتی است (عبدالله خانی، ۱۳۸۵: ۴۹۱).
ویور و بوزان بر اساس نظریهی امنیتی ساختن، امنیت را نوعی «اقدام گفتاری» میدانند. این مسئله ازآنجا ناشی میشود که مکتب کپنهاگ زبان را «کارکردی» میداند و ازاینرو معتقد است که با بیان واژهی امنیت، وضعیت سابق تغییر میکند. بر همین اساس، ویور نتیجه میگیرد که امنیت بهعنوان نشانهای که به چیز واقعی اشاره دارد نیست بلکه بیان، خود نوعی اقدام و عمل است. به بیان واضحتر، آنچه برای امنیت مهم و سرنوشتساز قلمداد میشود همان چیزی است که زبان میسازد (عبدالله خانی، ۱۳۸۵: ۴۹۳).
به نظر می رسد برخی دوست دارند که هر فعل و رفتار خبرنگار یا منتقد را از حالت عادی و ماهیتی (ذات خبرنگاری انتقاد است) خارج کرده و انتقاد را عملی امنیتی جلوه بدهند که در واقع با امنیتی شدن مسئله به جای واقع بینی با تحلیل امنیتی باعث تحدید خبرنگار و اعمال او پدید می آید.
برخورد با منتقدین در سیره امام علی (ع)؛
در سیرهی علوی تعیین مرزهایی برای امنیت در موارد مختلف از جمله در ارتباط با خوارج دیده میشود که خوارج به عنوان گروهی از مسلمانان در جامعه اسلامی از همه حقوق مشروع (مالی و اجتماعی) و آزادی ها بهره مند بودند. این گروه حتی به امام علی(ع) در مسجد و معابر توهین کرده و ناسزا میگفتند اما امام برخوردی با ایشان نمیکرد.
تنها زمانی امام در مقابل ایشان دست به اقدام زد که امنیت جامعه به صورت سخت و با اسلحه مورد تهدید قرار گرفت. امام علی(ع) با ایشان رفتارهایی داشت که یک مدار را میسازد. در مرتبه اول امام اقدام به شناسائی عقاید خوارج و مناظره با آنها نمود. برای این منظور ابتدا، امام نماینده خود عبدالله بن عباس را به محلّ تجمّع خوارج میفرستد و به او شیوه کار را نیز میآموزد:
«با قرآن، با خوارج به جَدل نپرداز و… لیکن با سنّت پیامبر با آنان به بحث و گفتوگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند». که شامل یک استراتژی هوشمندانه است. خود امام نیز در مکانها و زمانهای مختلفی با خوارج مناظره نمود و به شبهات آنها پاسخ داد که در خطبههای مختلف نهج البلاغه به آن اشاره شده است.
با وجود آگاهی بخشی، خوارج همچنان جهالت میورزیدند اما امام راه مدارا با خوارج را در پیش گرفت؛ وقتی خوارج از صفّین برگشتند، اقداماتی اهانتآمیز نسبت به امام و جامعه اسلامی نمودند؛ خوارج از توهین به امام در مجامع عمومی، هنگام سخنرانی و یا هنگام نماز هیچ ابائی نداشتند.
روزی امام در بالای منبر مشغول صحبت بود، فردی از امام سؤالی کرده و علی علیه السلام فی البداهه جواب بسیار عالی داد که موجب حیرت همگان شد.
یکی از خوارج که آنجا بود، گفت: «قاتله الله ما افقهه…؛ خدا بکشد، چقدر فقیه و عالم است».
اصحاب امام خواستند که بر سرش بریزند تا تأدیبش کنند.
امام فرمود: چکارش دارید، یک فحشی به من داده، حداکثر این است که فحشی به او بدهید؛ کاری به او نداشته باشید.
روزی یکی از خوارج قبل از جنگ نهروان وارد مسجد شد و در مقابل امام ایستاد و گفت؛ از تو اطاعت نمیکنم و در نماز به تو اقتدا نمیکنم و تو را دشمن میدارم.
امام به حرفهای او گوش داد و فرمود: «با این روش، بر خلاف دین عمل میکنی و به خود ضرر میزنی».
آن مرد با تندی از مسجد خارج شد.
یاران امام گفتند: «او میرود و فتنه به پا میکند. تا دست به حرکتی نزده، او را دستگیر کنیم».
امام فرمود: «تا عمل خلافی از وی صادر نگردد، نمیتوانیم آزادی او را محدود سازیم».
این عبارت خود رهنمود دقیق و شاخص مهمی را در محدود کردن آزادی ها ارائه میکند و آن ارتکاب جرم یا تخلف است و صرف احتمال ارتکاب خلاف مجوزی برای محدودیت آزادی از منظر امام علی(ع) نیست.
امام تا قبل از قیام مسلحانه سه اصل را برای ایشان به رسمیت میشناخت؛
- عدم جلوگیری از ورود ایشان به مسجد برای ادای نماز،
- عدم قطع حقوق ایشان از بیت المال،
- و عدم تحدید آزادی ایشان
- و عدم جنگ با ایشان تا زمانی که خود آغازگر جنگ نباشند.
نتیجه:
دنیای امروز دنیای شبکهای و اطلاعات جاری و ساری است، در دنیای امروز بر خلاف گذشته فرد رسانه است و رسانه در اغلب اوقات دنباله رو افراد است. نمونه آن در بهار عربی به وضوح قابل مشاهده است فردی با آتش زدن خود در میدان اصلی شهر تمام جهان عرب و خاورمیانه را به چالش کشید و حکومتها سرنگون یا ناچار به تغییر شدند.
نمونه داخلی را در زمان اعلام انتخاب فردی برای فرمانداری در شهرستان اسلامشهر دیدیم که فردی با ادعای آتش زدن خود رد مقابل فرمانداری مانع انتصاب شد، این موضوع نشان دهنده تاثیر تکنولوژی بر سیاست و ایجاد وضعیت جدید در حوزه افکار عمومی است که ناچار باید مورد قبول واقع شده و مدیریت شود.
خلاصه کلام در برابر خبرنگاران باید از سلاح قلم و تحملپذیری همچون مولی متقیان علی (ع) استفاده کنید. این تحمل برای پیشرفت جامعه لازم و ضروری است و هر کس از این قاعده سرباز زند دیر یا زود محکوم به فنا است. افکار عمومی به دشمنان آزادی بیان و اندیشه رحم نمیکند و به روش خود این طیف را محکوم به فنا خواهد کرد. البته این حرف به این معنی نیست که افکار عمومی همیشه راست می گوید و می اندیشد بلکه به معنای آن است که به عنوان یک بازیگر خودش را بر حوزه سیاست و سیاست ورزی تحمیل کرده است و نمی توان از کنار آن به راحتی گذشت.